Farsi Dictionary

Dip

شيب ، غوطه دادن ، تعميد دادن ، غوطه ور شدن ، پايين امدن ، سرازيري ، جيب بر، فرو رفتگي ، غسل.

Diphase

دوفاز.

Diphasic

دوفاز.

Diphtheria

(طب) ديفتري ، گلو درد به اغشاء كاذب.

Diphthong

ادغام ، اتحاد دو صوت ، صداي تركيبي ، مصوت مركب.

Diphthongization

ادغام اصوات.

Diphthongize

تلفظ كردن دو صداي جداگانه در يك وهله ، ادغام كردن اصوات.

Diphyletic

مشتق از دو نيا، دو نيايي ، دو منشاءي ، دو تايي.

Diphyllous

دو برگي ، دو برگه.

Diploblastic

(جنين شناسي) داراي دو غشاء سلولي.

Diplococcal

ايجاد شده بوسيله باكتري اوره.

Diplococcic

ايجاد شده بوسيله باكتري اوره.

Diplococcus

باكتري اوره.

Diploid

دوبرابر، دولا.

Diploma

دانشنامه ، ديپلم ، گواهينامه.

Diplomacy

ديپلماسي ، سياست ، سياستمداري.

Diplomat

سياستمدار، رجل سياسي ، ديپلمات.

Diplomatic

وابسته به ماموران سياسي خارجه ، ديپلماتيك.

Diplopod

(millipede =) هزارپا.

Diplopodous

داراي هزار پا.

Dipody

(بديع) داراي دو وزن نامساوي ، دوقافيه اي.

Dipolar

داراي دو قطب.

Dipole

(برق) دوقطبي.

Dipole

دو قطبي.

Dipper

(نج.) دب اكبر، ملا قه.

Dipsomania

ميل مفرط به نوشابه هاي الكلي ، جنون الكلي.

Dipstick

ميله يا چوبي كه براي اندازه گيري عمق چيزي بكار مي رود، چوب ژرفاسنج.

Dipteran

(ج.ش.) دوبالي ، وابسته به دوبالا ن ، داراي دو بال.

Dipteron

(diptera.pl) (ج.ش.) حشرات دوبال ، دوبالا ن.

Diptych

دولوحي كه باهم بوسيله لولا يي متصل شده و براي نوشتن بكار مي رفته و تاه ميشده.

dipped

غوطه ور - شناور

Keyword

Criteria