Farsi Dictionary

Dim

(.vi &.vt.adj) :تار، تاريك ، تيره كردن ، (.adj) :كم نور، تاريك ، تار، مبهم.

Dim witted

كودن ، كند ذهن.

Dime

مسكوك ده سنتي(امريكايي).

Dimension

اندازه ، بعد، اهميت ، ابعاد.

Dimension

بعد.

Dimension statement

حكم اعلا ن بعد.

Dimerism

دوبخشي ، دوجزءي.

Dimerous

دوجزءي ، داراي مفصل دوبخشي.

Diminish

كم شدن ، نقصان يافتن ، تقليل يافتن.

Diminished

(.pp &.adj): تقليل يافته ، كاسته ، كاهيده.

Diminuendo

(در مورد صدا) تدريجا ضعيف شونده.

Diminution

كاهش ، كسر، تقليل ، كم شدگي ، تحقير.

Diminutive

مصغر، خرد، كوچك ، حقير.

Dimmer

(.vi &.vt.adj): تار، تاريك ، تيره كردن.

Dimmer

تيره كننده ، تاركننده.

Dimmest

(.vi &.vt.adj): تار، تاريك ، تيره كردن.

Dimness

كم نوري ، تيرگي ، تاري ، تاريكي.

Dimorphic

داراي دو شكل.

Dimout

خاموشي چراغ ها در موقع حمله هوايي.

Dimple

چاه زنخدان ، گودي (بدن و زنخدان و گونه).

Dimwit

ادم كودن و احمق ، كند ذهن.

dimensional

بعدي

dimensionality

ابعاد

dimes

سکه

diminishing returns

کاهش بازده

Diminishing 

کاهش

dimorphism

دوشکلي - دوريختي

Keyword

Criteria