تشخيصي.
تشخيصي ، وابسته به تشخيص ناخوشي ، برشناختي.
مقابله تشخيصي.
برنامه تشخيصي.
ازمون تشخيصي.
برشناختگر، تشخيص دهنده ء مرض ، متخصص تشخيص مرض.
امكانات عيب شناسي.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains