Farsi Dictionary

Detect

پيدا كردن ، كشف كردن ، (م.م.)نمايان ساختن.

Detect

يافتن ، كشف كردن.

Detectable

يافتني ، قابل كشف.

Detectable

قابل كشف.

Detection

رديابي ، كشف ، بازيابي ، بازرسي ، تفتيش ، اكتشاف.

Detection

يافت ، كشف.

Detective

كارگاه.

Detector

ردياب ، يابنده ، كشف كننده ، موج ياب ، اشكارگر.

detectives

کارآگاه

detectives 

کاراگاه

Keyword

Criteria