Farsi Dictionary

Deport

تبعيد كردن ، حمل ، اخراج.

Deportable

قابل تبعيد.

Deportation

تبعيد، نفي بلد، اخراج ، جلا ي وطن.

Deportee

محكوم به تبعيد يا اخراج ، تبعيد شده ، اخراج شده.

Deportment

اخلا ق ، رفتار، سلوك ، وضع.

Keyword

Criteria