Farsi Dictionary

Cut

بريدن ، گسيختن ، گسستن ، چيدن ، زدن ، پاره كردن ، قطع كردن ، كم كردن ، تراش دادن (الماس وغيره)، عبور كردن ،گذاشتن ، برش ، چاك ، شكاف ، معبر، كانال ، جوي ، تخفيف ، بريدگي.

Cut

بريدن ، بريدگي ، بريده ، تقليل دادن.

Cut and dried

مطابق نقشه وبرنامه ، شسته وروفته.

Cut and dry

مطابق نقشه وبرنامه ، شسته وروفته.

Cut back

تقليل دادن ، بريدن ، تقليل.

Cut down

خرد كردن ، خلا صه كردن ، تقليل دادن.

Cut glass

بلور كريستال.

Cut in

چاك زده ، چاك خورده ، شكافته.

Cut off

بريدن ، جدا كردن.

Cut off

قطع كردن ، محروم كردن.

Cut off frequency

بسامد قطع.

Cut off transistor

ترانزيستور قطع.

Cut out

جدا كردن در اثر بريدن ، كندن ، برش دادن ، قطع جريان ، سويچ قطع برق وغيره.

Cut rate

تنزل قيمت ، ارزان.

Cutaneous

پوستي ، جلدي.

Cute

جذاب ، زيبا، دلفريب.

Cuticle

پوست ، بشره ، پوشش مو، پوشش شاخي.

Cuticular

وابسته به پوست ، پوست مانند.

Cutin

پوشش خارجي بعضي گياهان.

Cutis

(تش) پوست زيرين ، لا يه زيرين پوست.

Cutlas

(cutlass=) نوعي قمه.

Cutlass

(cutlas=) نوعي قمه.

Cutler

كارد فروش ، فروشنده الا ت برنده.

Cutlery

كارد وچنگال ، كارد وچنگال فروشي.

Cutlet

كتلت.

Cutoff

راه ميان بر، قطع جريان ، هر نوع وسيله قطع چيزي.

Cutpurse

جيب بر، دزد جيب بر.

Cutter

برنده ، الت تراش ، نوعي كرجي ، دندان پيش.

Cutthroat

قاتل ، ادمكش.

Cutting

مقطع ، برش ، برنده ، قلمه گياه ، قلمه زني ، برش روزنامه

Cuttlefish

(ج.ش.) ده پا، سپيداچ.

Cutty sark

(اسكاتلند) دامن كوتاه ، زن جسور، نام تجاري نوعي ويسكي.

Cutty stool

چهارپايه كوتاه وكوچك.

Cutwater

دماغه كشتي ، اب شكن ، پايه پل.

cut price

کاهش قیمت

cut-price

کاهش قیمت

cut-throat

برش گلو

cutback

قطع

cutlets

کتلت

cutout

قطع

Cuts

کاهش

cutting edge

نهايت

cutting-edge

تکنولوژي جديد - مدرن

Keyword

Criteria