Farsi Dictionary

Crypt

دخمه ، سردابه ، غار، حفره غده اي ، سري ، رمز.

Cryptanalysis

كشف نوشته رمزي.

Cryptanalyze

نوشته رمزي را كشف كردن.

Cryptic

پنهان ، مرموز، رمزي.

Crypto

عضو سازمانهاي سري ومخفي.

Cryptogam

(گ.ش.) گياه نهان زاد (مثل سرخس وغيره).

Cryptogenic

نهان زاد، (طب - در مورد مرض) داراي اصل وريشه نامعلوم.

Cryptogram

رمز، نوشته رمزي.

Cryptogram

پيام پنهاني.

Cryptograph

نوشته رمزي ، به رمز نوشتن ، بصورت رمز در اوردن.

Cryptographic

پنهاني ، نهفته.

Cryptography

پنهان شناسي.

Cryptography

رمز نويسي.

Keyword

Criteria