Cry |
فرياد زدن ، داد زدن ، گريه كردن ، صدا كردن ، فرياد، گريه ، خروش ، بانگ ، بانگ زدن. |
Cry down |
چيزي را غير قانوني دانستن ، متوقف ساختن. |
Cry off |
(انگليس) تقاضا كردن ، درخواست كردن. |
Cry up |
نزد عموم ارج ومنزلت يافتن ، زياد ستودن. |
Crybaby |
ني ني كوچولو، زود گريه كن. |
Crying |
جار زننده ، اشكار، گريان ، مبرم. |
Crymotherapy |
(طب) درمان بوسيله سرما، سرما درماني. |
Cryogen |
(ش.) مخلوط سرمازا، موجد سرما. |
Cryogenic |
برودتي. |
Cryogenics |
برودت شناسي. |
Cryogenics |
سرمازايي ، رشته اي از فيزيك كه درباره تبادلا ت واثرات اجسام درحرارت هاي پايين گفتگو ميكند. |
Cryolite |
(مع.) فلوريد سديم والومينيم ، يخ سنگ. |
Cryophilic |
رشدكننده در حرارت هاي پايين ، سرمازي. |
Cryoscopic |
وابسته به انجماد سنجي. |
Cryoscopy |
تعيين نقطه انجماد، انجماد سنجي. |
Cryostat |
سرماسنج ، سرماپا. |
Cryotherapy |
(طب) درمان بوسيله سرما، سرما درماني. |
Cryotron |
عنصر برودتي ، ابرهادي. |
Crypianalysis |
پنهان كاري. |
Crypt |
دخمه ، سردابه ، غار، حفره غده اي ، سري ، رمز. |
Cryptanalysis |
كشف نوشته رمزي. |
Cryptanalyze |
نوشته رمزي را كشف كردن. |
Cryptic |
پنهان ، مرموز، رمزي. |
Crypto |
عضو سازمانهاي سري ومخفي. |
Cryptogam |
(گ.ش.) گياه نهان زاد (مثل سرخس وغيره). |
Cryptogenic |
نهان زاد، (طب - در مورد مرض) داراي اصل وريشه نامعلوم. |
Cryptogram |
رمز، نوشته رمزي. |
Cryptogram |
پيام پنهاني. |
Cryptograph |
نوشته رمزي ، به رمز نوشتن ، بصورت رمز در اوردن. |
Cryptographic |
پنهاني ، نهفته. |
Cryptography |
پنهان شناسي. |
Cryptography |
رمز نويسي. |
Crystal |
بلور، شفاف ، زلا ل ، بلوري كردن. |
Crystal |
بلور، كريستال. |
Crystal diode |
ديود بلوري. |
Crystal gazer |
ساحر يا جادوگر. |
Crystal pulling |
بلور پردازي. |
Crystalize |
(crystallize=) متبلور كردن ، متشكل كردن ، شكل دادن. |
Crystalliferous |
بلور زا، موجد بلور. |
Crystalline |
بلورين ، شفاف ، متبلور، واضح. |
Crystallite |
مواد بلورين سنگهاي محترقه واتشفشاني. |
Crystallization |
تبلور، بلور سازي. |
Crystallize |
(crystalize=) متبلور كردن ، متشكل كردن ، شكل دادن. |
Crystallography |
مبحث بلور شناسي. |
Crystalloid |
شبيه بلور. |
crystal ball |
توپ کريستال |