Farsi Dictionary

Corrupt

فاسد كردن ، خراب كردن ، فاسد.

Corrupter

(corruptor=) فاسد كننده ، منحرف كننده.

Corruptibility

قابليت فساد.

Corruptible

گمراه شدني ، فساد پذير.

Corruptibly

بطور فساد پذير.

Corruption

فساد، انحراف.

Corruptive

تباه كننده ، فساد اميز، مستعد تباهي.

Corruptor

(corrupter=) فاسد كننده ، منحرف كننده.

Keyword

Criteria