Farsi Dictionary

Corpus

مجموعه اي از نوشتجات ، (م.ل.) تن ، جسم ، تنه.

Corpus delicti

(حق.) عنصر مادي جرم وعمل خلا ف قانون.

Corpuscle

تنيزه ، ذره ، جسمك ، (تش.) گويچه(سفيد ياسرخ خون وبافت هاي غضروفي وغيره)، گلبول.

Corpuscular

گويچه مانند، مثل ذره.

Keyword

Criteria