Convent |
صومعه ، دير، مجمع. |
Conventicle |
انجمن مخفي وغير قانوني ، انجمن مذهبي. |
Convention |
هم ايش ، هم ايي ، پيمان نامه ، انجمن ، مجمع ، ميثاق. |
Convention |
عرف ، قرار داد. |
Conventional |
عرفي ، قراردادي. |
Conventional |
مرسوم ، مطابق ايين وقاعده ، پيرو سنت ورسوم. |
Conventionalism |
پيروي از رسوم. |
Conventionality |
مطابقت با ايين ورسوم قراردادي ، پيروي از سنت قديم. |
Conventionalization |
توافق با ايين و رسوم ، هم رنگي با ايين و رسوم. |
Conventionalize |
باعرف وعادت وسنت وفق دادن ، سنتي كردن. |
conventions |
کنوانسيون |