Farsi Dictionary

Constrain

بزور وفشار وادار كردن ، تحميل كردن.

Constraint

اجبار، اضطرار، فشار، قيد، گرفتاري ، توقيف.

Constraint

قيد، محدوديت.

constraining

محدود

constraints

محدوديت

Keyword

Criteria