(.n &.adj) جمع وجور، بهم پيوسته ، پيمان ، معاهده ، متراكم ، (.vt): بهم فشردن ، بهم متصل كردن ، ريز بافتن.
فشرده ، فشرده كردن.
فشردگي ، فشرده سازي.
عمل بهم چسباندن ، عمل ريز بافتن ، پيمان.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains