Farsi Dictionary

Commit

سپردن ، مرتكب شدن ، اعزام داشتن براي (مجازات و غيره)، متعهدبانجام امري نمودن ، سرسپردن.

Commitment

سرسپردگي ، ارتكاب ، حكم توقيف ، تعهد، الزام.

Committable

قابل ارتكاب.

Committal

(commitment) سرسپردگي ، ارتكاب ، حكم توقيف ، تعهد، الزام.

Committee

هيلت يا كميته ، كميسيون ، مجلس مشاوره.

committed

متعهد

committing

ارتکاب - دست داشتن

Keyword

Criteria