Farsi Dictionary

Color

رنگ ، فام ، بشره ، تغيير رنگ دادن ، رنگ كردن ، ملون كردن.

Color blind

رنگ كور، فاقد حساسيت نسبت برنگ.

Colorable

رنگ پذير، ساختگي ، جعلي.

Coloration

فن رنگرزي ، حالت رنگ پذيري ، رنگ اميزي.

Colored

رنگي ، ملون ، نژادهاي غير سفيد پوست ، رنگين.

Colorfast

داراي رنگ ثابت ، رنگ نرو.

Colorful

رنگارنگ.

Colorific

رنگ اور، رنگ ده.

Colorimeter

رنگ سنج.

Coloring

رنگ اميزي.

Colorist

رنگ زن ، نقاش.

Colorless

بي رنگ ، كم رنگ ، رنگ پريده ، غير جالب ، بيمزه.

colorectal

روده بزرگ

Keyword

Criteria