Farsi Dictionary

Coal

زغال سنگ ، زغال ، زغال كردن.

Coal gas

گاز زغال سنگ.

Coaler

زغال سنگ كش ، وسيله حمل زغال سنگ.

Coalesce

بهم اميختن ، يكي شدن ، منعقد شدن.

Coalesce

اءتلا ف كردن.

Coalescence

بهم اميختگي ، انعقاد.

Coalescent

بهم اميخته ، پيوسته.

Coalfield

ناحيه ذغال خيز.

Coalition

اءتلا ف ، پيوستگي ، اتحاد موقتي.

coal tar

قطران زغال سنگ

Keyword

Criteria