Farsi Dictionary

Clot

توده ، لخته خون ، دلمه شدن ، لخته شدن (خون).

Cloth

پارچه ، قماش.

Clothe

پوشاندن ، اراستن.

Clothes

جامه لباس ، ملبوس ، رخت.

Clothes peg

گيره چوبي روي رجه لباس.

Clothes tree

چوب لباسي ، چنگك لباس.

Clothesline

طناب رخت شويي ، رجه.

Clothespin

گيره اي كه با ان لباس هارا روي بند نگهميدارند.

Clothier

پوشاك فروش ، لباس فروش.

Clothing

پوشاك ، لباس.

Cloture

كفايت مذاكرات (درمجلس شورا)، راي به كفايت مذاكرات دادن.

Clotting

لخته شدن

Keyword

Criteria