Farsi Dictionary

Class

كلا س ، دسته ، طبقه ، زمره ، جور، نوع ، طبقه بندي كردن ، رده ، هماموزگان ، رسته ، گروه.

Class

رده.

Class conscious

داراي حساسيت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعي خود.

Classic

مطابق بهترين نمونه ، ادبيات باستاني يونان و روم ، باستاني ، مربوط به نويسندگان قديم لا تين ويونان.

Classical

وابسته به ادبيات باستاني (يونان وروم)، پيرو سبكهاي باستاني.

Classical

رده اي ، كلا سيك.

Classicism

سبك باستاني (در ادبيات وهنر)، پيروي از سبك هاي يونان وروم.

Classicist

دانشمند ادبيات باستاني وپيرو سبك هاي باستاني (يونان وروم).

Classicize

درزمره ادبيات باستاني (يونان وروم) در اوردن ، از سبك ادبي باستاني پيروي كردن.

Classifiable

قابل طبقه بندي.

Classification

عمل دسته بندي ، طبقه بندي ، رده بندي.

Classification

رده بندي.

Classified

رده بندي شده ، سري.

Classify

رده بندي كردن.

Classify

دسته بندي كردن ، طبقه بندي كردن.

Classis

رده ، دسته ، تقسيم برحسب طبقه.

Classmate

همكلا س ، هماموز.

Classroom

اموزگاه ، كلا س درس.

Classy

ارشد، درجه يك.

classificatory

طبقه بندي

classifieds 

دسته بندي ها

classifier

طبقه بندي

classifiers

طبقه

classifier 

طبقه بندي

classifies

طبقه بندي

Keyword

Criteria