Farsi Dictionary

Churn

بوسيله اسباب گردنده (مثل چرخ) جلو رفتن ، بافعاليت فكري چيزي بوجود اوردن ، كره سازي ، داءما وشديدا چيزي را تكان دادن وبهم زدن.

Churned

همزدن دايم و شديد - کره سازي

churning

کره گيري - کره سازي

Keyword

Criteria