Farsi Dictionary

Chill

سردكردن ، خنك شدن ، سرما، خنكي ، چايمان ، مايه دلسردي ، نااميد، مايوس.

Chilled

(chilly=) سرد، خنك.

Chilli

(chile & chili=) دارفلفل ، برباس ، گردفلفل ، خوراك لوبياي پر ادويه.

Chilly

(chilled=) سرد، خنك.

chill out

آرام گرفتن - استراحت

chiller

چيلر - خنک کننده

Chilling

سرد

chills

لرز

Keyword

Criteria