Farsi Dictionary

Character

مونه ، منش ، خيم ، نهاد، سيرت ، صفات ممتازه ، هرنوع حروف نوشتني وچاپي ، خط، رقم ، شخصيت هاي نمايش يا داستان ، نوشتن ، مجسم كردن ، شخصيت.

Character

دخشه.

Character code

رمز دخشه اي.

Character density

تراكم دخشه ها.

Character generator

دخشه زا.

Character printer

چاپگر دخشه اي.

Character reader

دخشه خوان.

Character recognition

دخشه شناسي.

Character set

دخشكان.

Character string

رشته دخشه اي.

Characteristic

مشخصه.

Characteristic

منشي ، خيمي ، نهادي ، نهادين ، منش نما، نشان ويژه ، صفت مميزه ، مشخصات.

Characteristic curve

منحني مشخصه.

Characteristic function

تابع مشخصه.

Characteristics

مشخصات.

Characterization

منش نمايي ، توصيف صفات اختصاصي ، توصيف شخصيت.

Characterize

منش نمايي كردن ، توصيف كردن ، مشخص كردن ، منقوش كردن.

characterized

مشخص

characters

کاراکترها - شخصيتها

Keyword

Criteria