Chain |
(n.):زنجير، كند وزنجيز، حلقه ، (مج.) رشته ، سلسله. (vi&.vt): زنجيركردن. |
Chain |
زنجير. |
Chain gang |
دسته اي از محكومين كه بهم زنجير شده اند، هم زنجير. |
Chain mail |
زره زنجيري. |
Chain printer |
چاپگر زنجيري. |
Chain react |
تحت واكنش هاي زنجيري واقع شدن ، دچار واكنش هاي مسلسل وزنجيري شدن. |
Chain reaction |
واكنش زنجيري ياهسته اي. |
Chain saw |
اره زنجيري ، اره برقي. |
Chain smoker |
كسيكه پشت سرهم سيگار ميكشد. |
Chain store |
فروشگاه زنجيري ، فروشگاههاي مشابه متعلق به يك شركت يا كالا. |
Chained |
زنجيره اي ، زنجيره اي كردن. |
Chained list |
ليست زنجيره اي. |
Chaining search |
جستجوي زنجيره اي. |
Chainlet |
زنجير كوچك. |
chain-smoke |
زنجيره اي از دود |