Farsi Dictionary

Cater

اذوقه رساندن ، خواربار رساندن ، تهيه كردن ، فراهم نمودن.

Cater cousin

(german cousin=) دوست صميمي.

Cateran

اهل مناطق مرتفع ، دزد.

Catercorner

بطور مورب ، كج.

Catercornered

بطور مورب ، كج.

Caterer

اذوقه رسان ، سورسات چي.

Caterpillar

كرم صدپا، تراكتور زنجيري ، بشكل كرم صد پا حركت كردن

Caterwaul

جيغ كشيدن (مانند گربه)، صداي شيون گربه.

catering

فراهم کردن غذا - اذوقه رساندن

Keyword

Criteria