Farsi Dictionary

Cat

گربه ، شلا ق زدن ، قي كردن ، شلا ق لنگربرداشتن.

Cat o'nine tails

تازيانه 9 تسمه اي.

Cat's eye

باباغوري ، (گ.ش.) عين الهر، سفيداب.

Cat's paw

الت دست ، پنجه گربه.

Catabolic

وابسته به فروساخت ، وابسته به كاتابوليسم يادگرگوني بافتها.

Catabolism

دگرگوني ، نابودكننده ، سوخت موادغذايي دربافت ها، فروساخت.

Catabolize

دگرگون شدن (مواد غذايي دربافت ها).

Catachresis

(catachreses.pl) استعمال غلط كلمه.

Cataclysm

سيل بزرگ ، طوفان ، تحولا ت ناگهاني وعمده.

Cataclysmic

وابسته بتحولا ت عظيم.

Catacomb

دخمه محل قبور.

Catafalque

تابوت يا عماري.

Catalepsy

(طب) تصلب وسخت شدن عضلا ت ، جمود عضلا ت.

Cataleptic

مبتلا به بيماري جمود عضلا ت ، مبتلا به جمود فكري.

Catalexis

(catalexes.pl) وتد ناقص در اخر شعر، نقص وتد.

Catalog

كاتالوگ ، فهرست ، كتاب فهرست ، فهرست كردن.

Catalog

فهرست به فهرست بردن.

Cataloger

متصدي كاتالوگ ، ثبات ، فهرست نگار.

Catalogue

كاتالوگ ، فهرست ، كتاب فهرست ، فهرست كردن.

Cataloguer

متصدي كاتالوگ ، ثبات ، فهرست نگار.

Catalysis

(ش.) اثر مجاورت جسمي دريك فعل وانفعال شيميايي ، (م.م.) تجزيه.

Catalyst

عامل فعل وانفعال اجسام شيميايي دراثر مجاورت ، (مج.) تشكيلا ت دهنده ، سازمان دهنده ، فروگشا.

Catalyze

(درفعل وانفعال شيميايي) داراي اثرمجاورتي كردن ، تسريع كردن ، تندتر كردن ، كاتاليز.

Catalyzer

كاتاليزر، فروگشا.

Catamaran

نوعي كلك ياجسم شناور دراب ، ادم بددهن وماجراجو.

Catamenia

قاعدگي زنان ، عادت ماهيانه زنان ، حيض.

Catamite

بچه خوشگل ، بچه بي ريش ، كوني.

Cataphract

نوعي زره قديمي.

Cataplasia

(زيست شناسي) تغييرات قهقهرايي در سلول.

Cataplexy

خواب حيواني ، هيپنوتيزم حيواني.

Catapult

سنگ انداز، هرجسمي كه داراي خاصيت فنري بوده وبراي پرتاب اجسام بكار ميرود، منجنيق انداختن ، بامنجنيق پرت كردن ، منجنيق.

Cataract

ابشار بزرگ ، (طب) اب مرواريد، اب اوردن (چشم).

Catarrh

(طب) زكام ، ريزش ، نزله.

Catastasis

(catastases.pl) بخش سوم داستان هاي باستاني كه اوج مطلب دران بود، ديباچه ، مقدمه ، (دردرام) حداعلي و منتها درجه رل نمايش+.

Catastrophe

عاقبت داستان ، مصيبت ، بلا ي ناگهاني ، فاجعه.

Catastrophic

مصيبت بار، فاجعه انگيز.

Catastrophic failure

خرابي فجيع.

Catatonia

نوعي جنون.

Catcall

صداي سوت ، جيغ ، سوت (مخصوصا در نمايش كه نشانه نارضايتي مردم است).

Catch

گرفتن ، از هوا گرفتن ، بدست اوردن ، جلب كردن ، درك كردن ، فهميدن ، دچار شدن به ، عمل گرفتن ، اخذ، دستگيره ، لغت چشمگير، شعار.

Catchall

ظرف يامخزن اشياء گوناگون (مثل سبد ياگنجه)، هزاربيشه ، بخشي كه شامل مواد مختلف وبدون دسته بندي باشد.

Catcher

گيرنده ، بدست اورنده.

Catching

واگير، فريبنده ، جاذب.

Catchpenny

تهيه شده براي پول دراوردن ، تله پول.

Catchpole

مامور اخذ ماليات ، باج گير.

Catchpoll

مامور اخذ ماليات ، باج گير.

Catchup

(ketchup & catsup=) سوس گوجه فرنگي.

Catchword

كلمه راهنما، كلمه سرصفحه براي جلب توجه (درفرهنگ ومانند ان)، تكيه سخن ، مفتاح كلا م.

Catchy

گيرنده ، جاذب.

Cate

(درجمع) خواربار، سورسات ، اغذيه لذيذ.

Catechesis

(catecheses.pl) تعاليم مذهبي شفاهي ، كتاب تعليمات ديني.

Catechetic

وابسته به تعاليم مذهبي.

Catechisation

تعليم واموزش (اصول دين) از راه سلوال وجواب.

Catechise

تعليم دادن (اصول دين) از راه پرسش ، از راه پرسش ياد دادن.

Catechism

پرسش نامه مذهبي ، كتاب سوال وجواب ديني ، تعليم ودستور مذهبي.

Catechization

تعيم واموزش (اصول دين) از راه سلوال وجواب.

Catechize

تعليم دادن (اصول دين) از راه پرسش ، از راه پرسش ياد دادن.

Catechu

(گ.ش.) كاد هندي.

Catechumen

(در كليساي مسيحي) نو اموز تعاليم مسيحيت.

Categoric

قاطع ، حتمي ، جزمي ، قياسي ، قطعي ، (من.) مطلق ، بي قيد، بي شرط.

Categorical

قاطع ، حتمي ، جزمي ، قياسي ، قطعي ، (من.) مطلق ، بي قيد، بي شرط.

Categorization

رسته بندي.

Categorize

رسته بندي كردن.

Categorize

رده بندي كردن ، طبقه بندي كردن ، دسته بندي كردن.

Category

دسته ، زمره ، طبقه ، مقوله ، مقوله منطقي ، رده.

Category

رسته ، مقوله.

Catena

(catenas، catenae.pl) زنجير، رشته ، سلسله.

Catenary

مسلسل ، چون دانه هاي زنجير.

Catenate

چون دانه هاي زنجير، مسلسل كردن ، پيوستن ، متصل كردن.

Catenate

الحاق كردن.

Catenulate

داراي شكل زنجيري ، زنجيروار، مسلسل.

Cater

اذوقه رساندن ، خواربار رساندن ، تهيه كردن ، فراهم نمودن.

Cater cousin

(german cousin=) دوست صميمي.

Cateran

اهل مناطق مرتفع ، دزد.

Catercorner

بطور مورب ، كج.

Catercornered

بطور مورب ، كج.

Caterer

اذوقه رسان ، سورسات چي.

Caterpillar

كرم صدپا، تراكتور زنجيري ، بشكل كرم صد پا حركت كردن

Caterwaul

جيغ كشيدن (مانند گربه)، صداي شيون گربه.

Catgut

زه ، روده گربه وغيره كه براي بخيه زدن درجراحي بكار ميرود.

Catharsis

(purgation=)(catharses.pl) روانپاكسازي ، تصفيه ، تطهير، تصفيه وتزكيه نفس بوسيله هنر.

Cathartic

مسهل ، تصفيه كننده ، روانپاكساز.

Cathect

تحريك شهواني كردن.

Cathectic

وابسته به تمركز رواني ، شهواني شده ، تحت اثر قوه شهواني قرار گرفته.

Cathedra

كرسي ، مسند.

Cathedral

كليساي جامع.

Cathexis

(ر.ش.) نيروي عاطفي ، انرژي رواني ، تمركز رواني.

Cathode

(فيزيك - ش) كاتد، الكترود منفي ، قطب منفي.

Cathode

كاتد، قطب مني.

Cathode pay tube

لا مپ با اشعه كاتدي.

Cathodic

(فيزيك) وابسته به قطب منفي ياكاتد.

Catholic

جامع ، بلند نظر، ازاده ، كاتوليك ، عضو كليساي كاتوليك

Catholicism

اصول مذهب كاتوليكي.

Catholicon

نوشدارو.

Cation

(kation=) يون مثبت.

Cationic

داراي كاتيون فعال.

Catlike

گربه وار، اهسته رو.

Catnap

خواب سبك وكوتاه ، چرت كوتاه ، چرت زدن.

Catoptric

وابسته به ايينه ونور منعكس شده.

Catsup

سوس گوجه فرنگي.

catch on

گرفتن

catch up

گرفتن - ملاقات کردن(غيررسمي)

catches

جلب

catchment

حوضه آبريز

catchphrase

عبارت

Categorial

دسته

catenation

مسلسل - زنجيره - زنجير شدن

catering

فراهم کردن غذا - اذوقه رساندن

catfish

گربه ماهي

Keyword

Criteria