Cast |
درقالب قرار دادن ، بشكل دراوردن ، انداختن ، طرح كردن ،معين كردن (رل بازيگر)، پخش كردن (رل ميان بازيگران)، پراكندن ، ريختن بطور اسم صدر)، مهره ريزي ، طاس اندازي ، قالب ، طرح ، گچ گيري ، افكندن. |
Cast away |
رانده ، مردود، كشتي شكسته ، مطرود. |
Cast iron |
چدن ، چدني ، سخت ومحكم. |
Cast off |
دور انداخته. |
Castanet |
(مو.) قاشقك ، يك نوع الت موسيقي. |
Caste |
طبقه ، صنف ، قبيله ، طبقات مختلف مردم هند. |
Castellan |
حاكم قصر، دژبان ، افسر فرمانده قصر. |
Castellated |
قلعه دار، دژ مانند. |
Caster |
چرخ كوچك ، چرخك ، پرتاب كننده (بساير معاني cast مراجعه شود). |
Caster |
تنگ كوچك ادويه يا سركه ، (درجمع) چرخ زير صندلي ياميز، ستاره اول دو پيكر. |
Castigate |
تنبيه كردن ، شديدا ~انتقاد كردن. |
Casting |
چدن ريزي ، ريخته گري ، (بسايرمعاني cast مراجعه شود). |
Casting out nines |
مقابله نه نهي. |
Castle |
دژ، قلعه ، قصر، (در شطرنج) رخ. |
Castor |
كرچك ، (caster، Castor): تنگ كوچك ادويه يا سركه ، (درجمع) چرخ زير صندلي ياميز، ستاره اول دو پيكر. |
Castor bean |
دانه سمي كرچك وخود اين گياه. |
Castor oil plant |
(گ.ش.) كرچك ، گياه كرچك. |
Castrate |
اخته كردن ، تضعيف كردن. |
Castration |
اخته كردن ، اختگي. |
cast in place |
بازيگران در محل |
casted |
قالبي |
castigation |
تاديب |
castles |
قلعه ها |