Farsi Dictionary

Cash

پول نقد، وصول كردن ، نقدكردن ، دريافت كردن ، صندوق پول ، پول خرد.

Cash office

دايره صندوق.

Cash register

صندوق پول شمار، ماشين ثبت خريد وفروش روزانه مغازه.

Cash register

ماشين صندوقداري.

Cashbook

دفتر نقدي.

Cashier

صندوقدار، تحويلدار، بيرون كردن.

Cashier's check

چكي كه بانك عهده خود بكشد.

Cashmere

شال كشميري ، ترمه.

cash desk

ميز نقدي

cash dispenser

دستگاه ATM - خودپرداز بانک

cash equity

حقوق صاحبان سهام به پول نقد

cash-strapped

بي پول - کمبود نقدينگي

Keyword

Criteria