By |
بدست ، بتوسط، با، بوسيله ، از، بواسطه ، پهلوي ، نزديك ،كنار، از نزديك ، ازپهلوي ، ازكنار، دركنار، از پهلو، محل سكني ، فرعي ، درجه دوم. |
By and by |
دراينده ، كم كم ، متدرجا، بزودي ، بفوريت. |
By and large |
كلا ، رويهمرفته. |
By blow |
ضربت تصادفي. |
By election |
انتخابات فرعي. |
By end |
غرض شخصي ، قصد پنهان. |
By gone |
گذشته ، كهنه ، قديمي ، گذشته ها، چيزهاي گذشته. |
By lane |
پس كوچه ، كوچه فرعي. |
By line |
خط دوم يافرعي ، خط فرعي راه اهن ، (ز.ع.) كار ياشغل اضافي وزاءد. |
By product |
فراورده فرعي ، محصول فرعي ، (مج.) نتيجه فرعي. |
By the way |
اتفاقا، تصادفي ، ضمنا. |
By way |
جاده پرت ، كوچه پرت ، كوره راه ، راه فرعي. |
Bye |
چيزهاي كناري ياثانوي ، فرعي ، خداحافظ. |
Bye bye |
خدا حافظ. |
Bye election |
انتخابات فرعي. |
Byelaw |
ايين نامه ، نظامنامه ، قانون ويژه ، قانون فرعي وضمني. |
Bylaw |
ايين نامه ، نظامنامه ، قانون ويژه ، قانون فرعي وضمني. |
Byname |
لقب ، اسم فرعي ، اسم دوم. |
Bypass |
گذرگاه فرعي ، سبب انشعاب شدن ، از راه فرعي رفتن ، تقاطع كردن ، گذشتن. |
Bypass |
گذرگاه ، جنبي ، كنار گذاشتن. |
Bypath |
جاده فرعي ، جاده پرت. |
Byplay |
نمايش فرعي بين دوپرده. |
Byre |
اغل گاو. |
Byroad |
جاده فرعي ، پس كوچه ، جاده كم امد وشد. |
Bystander |
تماشاگر، تماشاچي ، بيننده ، ناظر. |
Bystreet |
كوچه پرت ، خيابان كناري ، خيابان فرعي. |
Byte |
هشت بيت (بايت). |
Byte |
لقمه. |
Byte addressable |
نشاني پذير تالقمه. |
Byte oriented |
لقمه گرا. |
Byword |
عبرت ، ضرب المثل ، گفته اخلا قي ، اشاره يانگاه مختصر. |
Byzantine |
وابسته بروم شرقي. |
by default |
به طور پيش فرض |
by far |
تا کنون |
by implication |
مفهوم |
by now |
در حال حاضر |
by the time |
در زمان |
bygone |
گذشته |
bygones |
گذشته - به فراموشي سپرده |
byline |
فرعي |
byproduct |
محصول جانبي |