Farsi Dictionary

By

بدست ، بتوسط، با، بوسيله ، از، بواسطه ، پهلوي ، نزديك ،كنار، از نزديك ، ازپهلوي ، ازكنار، دركنار، از پهلو، محل سكني ، فرعي ، درجه دوم.

By and by

دراينده ، كم كم ، متدرجا، بزودي ، بفوريت.

By and large

كلا ، رويهمرفته.

By blow

ضربت تصادفي.

By election

انتخابات فرعي.

By end

غرض شخصي ، قصد پنهان.

By gone

گذشته ، كهنه ، قديمي ، گذشته ها، چيزهاي گذشته.

By lane

پس كوچه ، كوچه فرعي.

By line

خط دوم يافرعي ، خط فرعي راه اهن ، (ز.ع.) كار ياشغل اضافي وزاءد.

By product

فراورده فرعي ، محصول فرعي ، (مج.) نتيجه فرعي.

By the way

اتفاقا، تصادفي ، ضمنا.

By way

جاده پرت ، كوچه پرت ، كوره راه ، راه فرعي.

Bye

چيزهاي كناري ياثانوي ، فرعي ، خداحافظ.

Bye bye

خدا حافظ.

Bye election

انتخابات فرعي.

Byelaw

ايين نامه ، نظامنامه ، قانون ويژه ، قانون فرعي وضمني.

Bylaw

ايين نامه ، نظامنامه ، قانون ويژه ، قانون فرعي وضمني.

Byname

لقب ، اسم فرعي ، اسم دوم.

Bypass

گذرگاه فرعي ، سبب انشعاب شدن ، از راه فرعي رفتن ، تقاطع كردن ، گذشتن.

Bypass

گذرگاه ، جنبي ، كنار گذاشتن.

Bypath

جاده فرعي ، جاده پرت.

Byplay

نمايش فرعي بين دوپرده.

Byre

اغل گاو.

Byroad

جاده فرعي ، پس كوچه ، جاده كم امد وشد.

Bystander

تماشاگر، تماشاچي ، بيننده ، ناظر.

Bystreet

كوچه پرت ، خيابان كناري ، خيابان فرعي.

Byte

هشت بيت (بايت).

Byte

لقمه.

Byte addressable

نشاني پذير تالقمه.

Byte oriented

لقمه گرا.

Byword

عبرت ، ضرب المثل ، گفته اخلا قي ، اشاره يانگاه مختصر.

Byzantine

وابسته بروم شرقي.

by default

به طور پيش فرض

by far

تا کنون

by implication

مفهوم

by now

در حال حاضر

by the time

در زمان

bygone

گذشته

bygones

گذشته - به فراموشي سپرده

byline

فرعي

byproduct

محصول جانبي

Keyword

Criteria