تكمه ، دكمه ، غنچه ، هرچيزي شبيه دكمه ، تكمه زدن ، باتكمه محكم كردن.
دكمه.
سوراخ دكمه ، مادگي ، مزاحم شدن.
دكمه انداز، سگك دكمه ، قلا ب دكمه.
(گ.ش.) چنار(امر.).
تكمه دار، دكمه اي.
دکمه ها
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains