Farsi Dictionary

Burst

قطع كردن ، تركيدن ، ازهم پاشيدن ، شكفتن ، منفجر كردن ، انفجار، شيوع.

Burst

قطاري ، پشت سر هم.

Burst error

خطاي قطاري.

Burst rate

سرعت پشت سر هم.

bursting

ترکيدن

bursts

انفجار

Keyword

Criteria