Farsi Dictionary

Bull

گاونر، نر، حيوانات نر بزرگ ، فرمان ، مثل گاو نر رفتاركردن ، (امر) بي پرواكاركردن.

Bull session

جلسه محاوره ومرور.

Bull's eye

(eyes s'bull.pl) قلب هدف ، تيري كه بهدف اصابت كند.

Bulldog

نوعي سگ بزرگ ، بول داگ ، (گاو را) برزمين افكندن.

Bulldoze

ارعاب وتهديدكردن ، روي ماشين بولدوزكار كردن.

Bullet

گلوله ، گلوله تفنگ.

Bulletin

تابلو اعلا نات ، اگهي نامه رسمي ، ابلا غيه رسمي ، بيانيه ، اگاهينامه ، پژوهشنامه ، پژوهنامه.

Bulletproof

ضد يا مانع گلوله.

Bullfighter

گاوباز.

Bullfinch

سهره.

Bullfrog

(ج.ش.) غوك بزرگ امريكايي.

Bullheaded

كله شق ، سرسخت ، ادم كودن وسرسخت.

Bullion

شمش ، شمش زر يا سيم.

Bullish

سرسخت كله شق.

Bullock

گوساله وحشي ، گاونر اخته.

Bullpen

اغل گاو يا حشم.

Bullring

صحنه ياميدان گاوبازي.

Bullwhip

شلا ق چرمي.

Bully

قلدر، پهلوان پنبه ، گردن كلفت ، گوشت ، تحكيم كردن ، قلدري كردن.

Bullyrag

ترساندن ، تهديد كردن ، دست انداختن.

bulldozer

بولدوزر

bullfight

گاوبازي

bullied

قلدري - تحکم - گردن کلفتي

bulls-eye

چشم گاو

bullshit

مزخرف

bullying

قلدري

Keyword

Criteria