Farsi Dictionary

Broke

ورشكسته ، ورشكست ، بي پول.

Broken

شكسته ، شكسته شده ، منقطع ، منفصل ، نقض شده ، رام واماده سوغان گيري.

Broken down

ازپاي درامد.

Brokenhearted

دلشكسته ، نوميد.

Broker

دلا ل ، سمسار، واسطه معاملا ت بازرگاني.

Brokerage

پول دلا لي ، حق العمل ، مزد دلا لي.

brokering

مبادله

Keyword

Criteria