Farsi Dictionary

Braw

شجاع ، جوش لباس ، عالي.

Brawl

دادوبيداد، سروصداكردن ، نزاع وجدال كردن ، جنجال.

Brawn

گوشت ، ماهيچه ، (مج.) نيرو، نيروي عضلا ني.

Brawniness

گوشتالويي ، پرواري ، عضلا ني بودن.

Brawny

پرعضله ، گوشتالو، ماهيچه دار، نيرومند، قوي ، سفت.

brawling

پر سر و صدا

Keyword

Criteria