داغ ، داغ ودرفش ، نشان ، انگ ، نيمسوز، اتشپاره ، جور، جنس ، نوع ، مارك ، علا مت ، رقم ، (مج.) لكه بدنامي ، (درشعر) داغ كردن ، داغ زدن ، (مج.) خاطرنشان كردن ، لكه دار كردن.
داغ اهن.
كاملا نو، نو، تر و تازه.
زرق وبرق دادن (شمشير)، باهتزاز دراوردن (شمشير وتازيانه)، تكان دادن سلا ح (ازروي تهديد).
كنياك ، با كنياك مخلوط كردن.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains