Farsi Dictionary

Branch

شاخه ، شاخ ، فرع ، شعبه ، رشته ، بخش ، (باtheو forth) شاخه دراوردن ، شاخه شاخه شدن ، منشعب شدن ، گل وبوته انداختن ، (باfrom) مشتق شدن ، جوانه زدن ، براه جديدي رفتن.

Branch

شاخه ، شعبه ، انشعاب ، منشعب شدن.

Branch address

نشاني انشعاب.

Branch exchange

رد و بدل كننده شعبه اي.

Branch line

خط فرعي ، شاخه.

Branchia

گوش ماهي ، گوشك ماهي.

Branchlet

شاخه كوچك ، تركه.

Branchpoint

نقطه انشعاب.

branch name

نام شعبه

branches

شاخه ها - شعب

Keyword

Criteria