Farsi Dictionary

Biologic

وابسته بعلم حيات يا زندگي شناسي ، زيست شناسي ، معرفت الحيات ، بدست امده از زيست شناسي عملي ، ماده دارويي وحياتي.

Biological

زيستي.

Biological basis

اساس بيولوژيکي

Keyword

Criteria