فرمودن ، امر كردن ، دعوت كردن ، پيشنهاد كردن ، توپ زدن ،خداحافظي كردن ، قيمت خريدرا معلوم كردن ، مزايده ، پيشنهاد.
اطاعت ، قابليت شركت درمناقصه ، مزايده شدني.
فرمانبردار، مطيع ، (دربازي ورق) داراي دست قوي كه قابل توپ زدن باشد، پيشنهادشدني.
پيشنهاد(خريد) كننده.
كلفت ، متصدي نظافت خانه.
در انتظار ماندن ، درجايي باقي ماندن ، بكاري ادامه دادن ، تحمل كردن ، بخود همواركردن.
دو دندانه.
دو جهتي ، دوسويه.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains