Farsi Dictionary

Bet

شرط (بندي)، موضوع شرط بندي ، شرط بستن ، نذر.

Beta

بتا، دومين حرف الفباي يوناني.

Betake

بخشيدن ، عطاء كردن ، صرفنظر كردن ، توصيح كردن ، واگذاردن ، ربودن ، رفتن.

Bete noire

موي دماغ ، ادم مزاحم وغير قابل تحمل.

Betel nut

(گ.ش.) فوفل.

Betel palm

(گ.ش.) درخت فوفل.

Bethel

(مشتق ازكلمه عبري < بيت ايل > بمعني خانه خدا) محل پرستش خدا، كليسا.

Bethink

انديشه كردن ، بخود امدن ، بياد اوردن.

Betide

روي دادن ، اتفاق افتادن.

Betimes

بهنگام ، بموقع ، زود، صبح زود، در اولين فرصت.

Betoken

حاكي بودن از، دلا لت كردن بر، دال بر امري.

Betony

انواع بتونقيه ، بتونيكا از جنس.syhcarts

Betray

تسليم دشمن كردن ، خيانت كردن به ، فاش كردن.

Betrayal

خيانت ، افشاء سر.

Betroth

نامزدكردن ، مراسم نامزدي بعمل اوردن.

Betrothal

نامزدي.

Betrothed

نامزد شده.

Better

(.adv &.adj) :(صفت تفصيلي good) بهتر، خوبتر، نيكوتر، بيشتر، افضل ، بطوربهتر، (.n &.vi، .vt) :بهتركردن ، بهترشدن ، بهبودي يافتن ، چيز بهتر.

Better

شرط بندي كننده ، كسي كه شرط مي بندد.

Betterment

بهتري ، بهبودي ، اصلا ح ، بهبود.

Betting

شرط بندي.

Bettor

شرط بندي كننده ، كسي كه شرط مي بندد.

Between

ميان ، درميان ، مابين ، دربين ، درمقام مقايسه.

Betweentimes

درمدت وقفه ، درفاصله دو زمان.

Betweenwhiles

(times between=) گاهگاهي ، گاه وبيگاه.

Betwixt

(between=) مابين ، درميان.

betrayed

خيانت

betrothal

نامزدي

better of

بهتر از

Keyword

Criteria