نيمكت ، كرسي قضاوت ، جاي ويژه ، روي نيمكت يامسند قضاوت نشستن يا نشاندن ، نيمكت گذاشتن (در)، بر كرسي نشستن.
نيمكت ، سكو.
(درساختمان) نشان ، انگپايه.
حكم دادگاه يا قاضي عليه شخص گناهكار.
كسي كه بر مسند قضاوت مي نشيند، قاضي ، سناتور.
محك.
مسلله محك.
محك زني.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains