Farsi Dictionary

Bead

مهره ، دانه تسبيح ، خرمهره ، منجوق زدن ، بريسمان كشيدن ، مهره ساختن.

Beadle

فراش ، مستخدم جزء كليسا يا دانشگاه ، جارچي ، منادي دادگاه ، مامورانتظامات.

Beadroll

صورت مردگانيكه بايد براي ارواح انها فاتحه يادعا بخوانند، فهرست اسامي ، تسبيح.

Beadsman

فاتحه خوان مزدور، دعاخوان ، گدا، مستمند.

Beadwork

تسبيح سازي ، بريسمان كشي (تسبيع).

Beady

دانه دار، مهره دار، داراي چشمان ريز وگرد.

beads

مهره ها

Keyword

Criteria