Farsi Dictionary

Bay

سرخ مايل به قرمز، كهير، خليج كوچك ، عوعوكردن ، زوزه كشيدن(سگ)، دفاع كردن درمقابل ، عاجزكردن ، اسب كهر.

Bay leaf

برگ خشك برگبو كه دراشپزي بكار ميرود.

Bay window

پنجره جلو امده شاه نشين ساختمان.

Bayonet

سرنيزه ، با سرنيزه مجبور كردن.

Bayou

نهركوچك يا فرعي ، شاخه فرعي رودخانه.

Keyword

Criteria