Farsi Dictionary

Band

بند و زنجير، تسمه يا بند مخصوص محكم كردن ، نوار، لولا ، اركستر، دسته ء موسيقي ، اتحاد، توافق ، روبان ، باند يا بانداژ، نوار زخم بندي ، متحد كردن ، دسته كردن ، نوار پيچيدن ، بصورت نوار در اوردن ، با نوار بستن ، متحد شدن.

Band

باند، نوار.

Band saw

ماشين اره باريك ، اره نواري.

Band shell

جايگاه دسته ء موزيك كه عقب ان بشكل صدف مقعر بزرگي است.

Bandage

نوار زخم بندي ، با نوار بستن.

Bandana

دستمال گلدار.

Bandanna

دستمال گلدار.

Bandbox

جعبه ء مقوايي مخصوص نگاهداري كلا ه.

Bandeau

(bandeaux.pl) نوار روي گيسو، نوار زخم بندي ، نوار كلا ه زنانه ، روبان ، گيسوبند.

Banderol

باندرول ، نوار چسب ، برچسب.

Banderole

باندرول ، نوار چسب ، برچسب.

Bandit

سارق مسلح ، راهزن ، قطاع الطريق.

Banditry

راهزني ، سرقت مسلح.

Bandmaster

رهبر اركستر، رءيس دسته ء موزيك.

Bandog

سگ زنجيري ، سگ بزرگ.

Bandoleer

جاي فشنگ ، حمايل ، قطارفشنگ.

Bandolier

جاي فشنگ ، حمايل ، قطار فشنگ.

Bandoline

روغن مو.

Bandora

(مو.) نوعي سه تار.

Bandore

(مو.) نوعي سه تار.

Bandsman

عضو دسته ء موسيقي.

Bandwagon

عرابه ء دسته ء موزيك سيار.

Bandwidth

پهناي باند.

Bandy

رد و بدل كردن ، اينسو و انسو پرت كردن ، بحث كردن ، چوگان سر كج ، چوگان بازي ، كچ ، چنبري.

Bandy legged

پاچنبري ، كج پا.

band aid

بانداژ

Keyword

Criteria