Farsi Dictionary

Ball

گلوله ، گوي ، توپ بازي ، مجلس رقص ، رقص ، ايام خوش ، گلوله كردن ، گرهك.

Ball and socket joint

مفصل ماشيني كه گلوله دارد و درتوي حفره اي قرار ميگيرد.

Ball bearing

بلبرينگ ، چرخ فلزي كه روي ساچمه هاي فلزي كوچكي باساني ميلغزد.

Ball flower

گل سينه.

Ball point pen

قلم خودكار.

Ballad

شعر افسانه اي ، (مو.) تصنيف ، اواز يكنفري كه در ضمن ان داستاني بيان ميشود، يك قطعه ء رومانتيك.

Ballade

قطعه منظومي مركب از سه مصرع مساوي و متشابه و يك مصرع كوتاه تر كه هريك از اين چهار قسمت يك بيت ترجيع بند دارد، قصيده ، مسمط مستزاد.

Balladry

شعر، قصيده ، تصنيف سازي.

Ballast

ماسه ، هرچيز سنگيني چون شن و ماسه كه در ته كشتي ميريزند تا از واژگون شدنش جلوگيري كند، بالا ست ، سنگيني ، شن و خرده سنگي كه در راه اهن بكارميرود، كيسه شني كه در موقع صعودبالون پايين مياندازند، سنگ و شن در ته كشتي يا بالون ريختن ، سنگين كردن.

Ballerina

رقاصه ، رقاصه بالت.

Ballet

بالت ، رقص ورزشي و هنري.

Balletomane

شيفته رقص بالت.

Balletomania

عشق يا جنون نسبت به بالت.

Ballista

(ballistae.pl): منجنيق ، سنگ انداز، كشكنجير.

Ballistic

پرتابه اي وابسته به علم پرتاب گلوله ، مربوط بعلم حركت اجسامي كه درهوا پرتاپ ميشوند.

Ballistic missile

موشك ، پرتابه.

Ballistics

پرتابه شناسي ، علم حركت اجسام پرتاب شونده ، مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده.

Balloon

بالون ، بادكنك ، با بالون پروازكردن ، مثل بالون.

Balloon tire

لا ستيك بادي عاج دار.

Ballot

ورقه راي ، مهره راي و قرعه كشي ، راي مخفي ، مجموع اراء نوشته ، با ورقه راي دادن ، قرعه كشيدن.

Ballroom

سالن رقص.

Ballyhoo

(.n) نمايش پر سر و صدا(براي جلب توجه مردم).(vi &.vt) اگهي پر سر و صدا كردن.

ballads

ترانه

ballots

برگه هاي راي

balls

توپ

Keyword

Criteria