Farsi Dictionary

Balk

مرز، زمين شخم نشده ، (مج) مانع ، مايه ء لغزش ، طفره رفتن از، امتناع ورزيدن ، رد كردن ، زيرش زدن.

Balkanization

تقسيم بقطعات ريز (مثل كشورهاي بالكان).

Balkanize

ناحيه اي را بقطعات ريز تقسيم كردن (مثل كشورهاي شبه جزيره ء بالكان).

Balker

طفره رو، زيرش زن.

Balky

طفره رو، امتناعي.

Keyword

Criteria