Farsi Dictionary

Bale

عدل ، لنگه ، تا، تاچه ، مصيبت ، بلا ، رنج ، محنت ، رقصيدن.

Baleen

والا نه ، استخوان نهنگ (whalebone)، بالن ، بال ، باله ، ماهي سيم.

Balefire

اتش خطر، اتش علا مت ، اتش مرده سوزاني.

Baleful

محنت بار، مصيبت بار، غم انگيز.

Keyword

Criteria