Farsi Dictionary

Bail

توقيف ، حبس ، واگذاري ، انتقال ، ضمانت ، كفالت ، بامانت سپردن ، كفيل گرفتن ، تسمه ، حلقه دور چليك ، سطل ، بقيد كفيل ازاد كردن.

Bail out

به قيد كفيل ازاد كردن و شدن ، با پاراشوت از هواپيما پريدن.

Bailee

تحويل گيرنده ، ضامن و متعهد.

Bailer

اجاره دهنده ، امانت دهنده ، كفيل دهنده.

Bailey

ديوار با حياط خارجي قلعه ملوك الطوايفي.

Bailey bridge

پل متحرك وموقتي.

Bailie

bailiff، عضوانجمن شهر.

Bailiff

ناظر، ضابط، امين صلح يا قاضي ، نگهبان دژ سلطنتي.

Bailiwick

ناحيه قلمرو مامور، مباشرت ، نظارت ، پيشخدمتي.

Bailment

امانت گيري ، امانت داري ، سمساري ، كفالت.

Bailor

اجاره دهنده ، امانت دهنده ، كفيل دهنده.

Bailsman

ضامن ، كفيل.

bailout

کمک مالي

bailouts

کمک مالي

Keyword

Criteria