Bail |
توقيف ، حبس ، واگذاري ، انتقال ، ضمانت ، كفالت ، بامانت سپردن ، كفيل گرفتن ، تسمه ، حلقه دور چليك ، سطل ، بقيد كفيل ازاد كردن. |
Bail out |
به قيد كفيل ازاد كردن و شدن ، با پاراشوت از هواپيما پريدن. |
Bailee |
تحويل گيرنده ، ضامن و متعهد. |
Bailer |
اجاره دهنده ، امانت دهنده ، كفيل دهنده. |
Bailey |
ديوار با حياط خارجي قلعه ملوك الطوايفي. |
Bailey bridge |
پل متحرك وموقتي. |
Bailie |
bailiff، عضوانجمن شهر. |
Bailiff |
ناظر، ضابط، امين صلح يا قاضي ، نگهبان دژ سلطنتي. |
Bailiwick |
ناحيه قلمرو مامور، مباشرت ، نظارت ، پيشخدمتي. |
Bailment |
امانت گيري ، امانت داري ، سمساري ، كفالت. |
Bailor |
اجاره دهنده ، امانت دهنده ، كفيل دهنده. |
Bailsman |
ضامن ، كفيل. |
bailout |
کمک مالي |
bailouts |
کمک مالي |