Ave |
بدرود، خداحافظ، سلا م ، خدا نگهدار. |
Avenge |
كينه جويي كردن (از)، تلا في كردن ، انتقام كشيدن (از)، دادگيري كردن ، خونخواهي كردن. |
Avenger |
كين خواه ، خونخواه ، دادگير، انتقام جو. |
Avens |
(گ.ش.) علف مبارك از تيره گل سرخيان. |
Avenuse |
خيابان ، راه ، خيابان وسيع ، راهرو باغ. |
Aver |
از روي يقين گفتن ، بطور قطع اظهار داشتن ، اثبات كردن ، تصديق كردن ، بحق دانستن. |
Average |
معدل ، حد وسط، ميانه ، متوسط، درجه عادي ، ميانگين ، حد وسط (چيزيرا) پيدا كردن ، ميانه قرار دادن ، ميانگين گرفتن ، رويهمرفته ، بالغ شدن. |
Average |
متوسط. |
Average seek time |
مدت متوسط جستجو. |
Averment |
اظهار قطعي يا مثبت ، اظهار محض ، ادعا، بيان. |
Avernus |
مناطق جهنمي ، جهنم. |
Averse |
بيزار، مخالف ، متنفر، برخلا ف ميل. |
Aversion |
بيزاري ، نفرت ، مخالفت ، ناسازگاري ، مغايرت. |
Avert |
برگرداندن ، گردانيدن ، دفع كردن ، گذراندن ، بيزار كردن ، بيگانه كردن ، منحرف كردن. |
Avesta |
اوستا، كتاب زرتشت. |
Avestan |
زبان اوستايي ، زبان باستاني ايران. |
avenges |
انتقام |
avenue |
خيابان |
avenues |
خيابان |
aversive |
آزارنده |