Farsi Dictionary

Automat

دستگاه خودكاري كه پس از انداختن سكه اي درون ان غذا يا مشروبي را خارج ميكند.

Automata

ماشينها، ماشينهاي خودكار.

Automata theory

نظريه ماشينها.

Automate

بصورت خودكار دراوردن ، بطور خودكار عمل كردن ، خودكار بودن.

Automate

خود كار كردن.

Automatic

دستگاه خودكار، خودكار، مربوط به ماشينهاي خودكار، غير ارادي.

Automatic

خودكار.

Automatic programming

برنامه نويسي خودكار.

Automatic check

مقابله خودكار.

Automatic coing

برنامه نويسي خودكار.

Automatic computer

كامپيوتر خودكار.

Automatic control

كنترل خودكار.

Automatic exchange

رد و بدل كننده خودكار.

Automatic pilot

دستگاه خودكار هدايت كشتي و هواپيما.

Automatic testing

ازمايش خودكار.

Automatic timer

زمان سنج خودكار.

Automatic typesetting

حروف چيني خودكار.

Automatically

خودبخود، بطور خودكار، بطور غيرارادي.

Automatically

خودبخود، بصورت خودكار.

Automaticity

خودكاري ، خودبخودي.

Automation

كنترل و هدايت دستگاهي بطور خودكار، دستگاه تنظيم خودكار.

Automation

خودكاري.

Automatism

حركت خودبخود، حركت غيرارادي ، كار عادي و بدون فكر، بطور خودكار، حالت خودكاري.

Automatization

خودكاري ، حركت غير ارادي ، حالت خودكار.

Automatize

خودكار كردن ، كسي را بي اراده الت دست كردن.

Automaton

ادم مكانيكي ، ماشيني كه كارهاي انسان را ميكند، (مج.) ادم بي اراده ، الت دست.

Automaton

ماشين ، ماشين خودكار.

automated

خودکار شده

automating

خودکار

Keyword

Criteria