Farsi Dictionary

Assign

واگذار كردن ، ارجاع كردن ، تعيين كردن ، مقرر داشتن ، گماشتن ، قلمداد كردن ، اختصاص دادن ، بخش كردن ، ذكر كردن.

Assignability

تخصيص دادني ، قابل تعيين.

Assignable

حواله اي ، واگذاردني ، قابل تعيين و تخصيص ، معين ، مشخص ، معلوم.

Assignation

تعيين وقت ، قرار ملا قات ، واگذاري ، ميعاد.

Assignee

وكيل ، گماشته ، نماينده ، مامور، عامل.

Assigner

حواله دهنده ، واگذار كننده ، انتقال دهنده.

Assignment

واگذاري ، انتقال قانوني ، حواله ، تخصيص اسناد، تكليف درسي و مشق شاگرد، وظيفه ، ماموريت.

Assignment

گمارش.

Assignment statement

حكم گمارشي.

Assignor

حواله دهنده ، واگذار كننده ، انتقال دهنده.

assigned

اختصاص داده شده

assigning

اختصاص

Keyword

Criteria