همگذاري ، مجمع.
اجتماع ، انجمن ، مجلس ، گروه ، هيلت قانون گذاري.
زبان همگذاري.
تيمار خط، دستگاهي كه اشياء يا مصنوعاتي را پشت سرهم رديف ميكند تا بمحل بسته بندي برسد.
سياهه همگذاري.
برنامه همگذاري.
عضو مجلس قانونگذاري ، عضو انجمن ، عضو مجلس.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains