Farsi Dictionary

Arc

قوس ، كمان ، طاق ، هلا ل ، جرقه.

Arc

كمان ، قوس.

Arc boutant

(buttress flying=)(boutants arcs.pl)(در ساختمان) شمع قوسي ، ستون قوسي ، قوس اتكاء.

Arcade

گذرگاه طاقدار ، طاقهاي پشت سرهم.

Arcadian

متعلق به اركاد(ناحيه اي در يونان)، ادم دهاتي ، ادميكه ساده و بي تجمل زندگي ميكند.

Arcane

(arcana=) محرمانه.

Arcanum

راز، سر، راز كيمياگري ، داروي سري.

Arch

(.n &.vt): كمان ، طاق ، قوس ، بشكل قوس ياطاق دراوردن ،(.adj): ناقلا ، شيطان ، موذي ، رءيس ، اصلي ، (.pref -arch): پيشوندي بمعني' رءيس' و' كبير' و' بزرگ.'

Archaeological

وابسته به باستان شناسي.

Archaeologist

باستان شناس.

Archaeology

باستان شناسي.

Archaic

كهنه ، قديمي ، غير مصطلح (بواسطه قدمت).

Archaism

كهنگي ، قدمت ، انشاء يا گفتار يااصطلا ح قديمي.

Archangel

فرشته ء مقرب ، فرشته ء بزرگ.

Archbishop

اسقف اعظم ، مطران.

Archbishopric

مقام يا قلمرو اسقف.

Archdeacon

معاون اسقف.

Archdiocesan

وابسته بقلمرو اسقف اعظم.

Archdiocese

ناحيه ء كليسايي زير نفوذ اسقف اعظم ، قلمرو مذهبي اسقف اعظم.

Archduchess

دوشس بزرگ ، همسر دوك اعظم.

Archduchy

قلمرو و حكومت دوك بزرگ.

Archduke

دوك بزرگ (لقب شاهزادگان اتريش).

Archenemy

دشمن بزرگ.

Archeological

وابسته به باستان شناسي.

Archeologist

باستان شناس.

Archeology

باستان شناسي.

Archer

كماندار، قوس.

Archery

تيراندازي ، كمانداري.

Archetypal

مربوط يا شبيه طرح اصلي ، نمونه اوليه.

Archetype

طرح يا الگوي اصلي ، نمونه اوليه.

Archetypical

مربوط يا شبيه طرح اصلي ، نمونه اوليه.

Archfiend

ديو بزرگ ، شيطان.

Archipelago

(archipelagos & archipelagoes.pl) مجمع الجزاير.

Architect

معمار، معماري كردن ، مهراز.

Architect

معمار.

Architectonic

مربوط به فن معماري يا ساختمان اثر ادبي.

Architectonics

(architectonic=) فن معماري ، طراحي ، ساختمان اثر ادبي.

Architectural

وابسته به معماري ، معماري.

Architecture

معماري ، سبك معماري ، مهرازي.

Architecture

معماري.

Archival

بايگاني كردن ، بايگاني شدني.

Archival

مربوط به بايگاني.

Archive

بايگاني ، ضبط اسناد و اوراق بايگاني.

Archives

بايگاني.

Archivist

بايگان ، ضابط.

Archly

موذيانه ، از روي شيطنت.

Archness

موذي گري ، شيطنت.

Archon

يكي از افسران عاليرتبه ء اتن قديم ، افسر سرپرست.

Archway

گذرگاه طاقدار، دروازه ء طاقدار، گذر سرپوشيده.

Arciform

قوس مانند، هلا لي.

Arctic

شمالي ، وابسته بقطب شمال ، سرد، شمالگان.

Arctic circle

(جع.) مدار قطب شمال.

Arcuate

قوسي ، كماني.

Arches

قوس

architecture student

دانشجو معماري

Keyword

Criteria